فرهاد رحمان زاده: اولین بارسال ۱۳۶۸ از زبان مهندس کوثر نامش را شنیدم زمانیکه به پیشنهادمرحوم جمال شجاع دبیر دروس فنی برای بازدید از هنرستان آب باریک رفته بودیم مهندس کوثر که از دبیران هنرستان آب باریک و مدرس دانشگاه بودقبل از شروع کار گاه آموزشی وقتی فهمید از اِوَز آمدیم با ذکر صفات نیک اوزیها تا توانست از خوبیهای مهندس ناصر خضری گفت.
چند سال بعدیعنی سال ۱۳۷۲ پس از قبولی در رشته ی عمران در مرکز آموزش عالی فنی مهندسی شهید باهنر شیراز در انتخاب واحد به مشکلی برخورد کرده و برای رفع آن ناچار به رئیس بخش عمران مراجعه کردم ،آقای نمازی به محض اینکه فهمید اوزی هستم گفتند چون همشهری ناصر خان هستی به بچه های بخش می سپارم هرچه زودتر انتخاب واحدت را تایید کنند. خلاصه دیدن این همشهری ندیده و نشناخته برایم آرزو شده بود تا اینکه اواخر دهه ی هشتاد از شیراز عازم اوز بودم در اتوبوس نشستم که فردی میانسال با تعدادی جوان وارد اتوبوس شدند آن شخص میانسال کنار من نشست از انجایی که مالک و راننده ی اتوبوس اوزی و مقصدش نیز اوز بود تبعا بیشتر مسافرینش نیز اوزی بودند پس جای تعجب نداشت که آن مرد میانسال بدون مقدمه با زبان اوزی با من لب به سخن بگشاید پس از سلام و احوالپرسی گفت پُس کِیش( پسر کی هستی ؟) و پس از پاسخ من خودش را ناصر خضری معرفی کرد بسیار خوشحال از اینکه بالاخره اورا دیدم از مهندس کوثر و آقایان نمازی و حاج زارعیان در انیستیتو عمران شیراز گفتم و ذکر خیر آنها از ایشان را برایش باز تعریف کردم گفتگو با او بسبار لذتبخش بود چراکه اِوَزی را بسیار شیرین و دلنشین صحبت می کرد درطول مسیر مرتبا جوانانیکه با او سوار اتوبوس شده بودند او را عمو ناصر خطاب کرده و سوالاتی از وی می پرسیدند عمو ناصر نیز با لحن مهربانش به آنها پاسخ می داد از صحبتهایی که بین عمو ناصر و آنهادر جریان بود در یافتم دانشجویان دانشگاه آزاد اِوَز هستند که بطور اتفاقی با یکی از مسئولین دانشگاه همسفر شده اند همانطور که در سطور پیشین گفتم عمو ناصر در گفتگو از واژه های ناب اوزی استفاده می کرد واژه هایی که من آنها را بیشتراز زبان مرحوم مادر بزرگم و سایر کهن سالان محله مان می شنیدم خلاصه آن شیرین سخنی مهندس خضری باعث شد وقتی به اوز رسیدم احساس کنم مسیر کوتاهتری پیموده ام از او خداحافظی کرده و راه خانه را درپیش گرفتم.
بعد از این ماجرا او را کمتر دیدم تا اینکه به عضویت شورای شهر درآمدم هنگام تشکیل کارگروه ارتقاء در شورای چهارم عمو ناصر نیز بعنوان یکی از اعضا انتخاب شد در جلسات فراوان و سفرهای متعددی که با هم برای پیگیری ارتقاء اِوَز داشتیم از ضرب المثلهای اصیل اوزی که بکار میبرد همچنین از بکارگیری واژه ها و کلمات اصیل اوزی توسط او لذت می بردم عمو ناصرها شاید آخرین نسلی باشند که اوزی را اوزی صحبت می کنند آنها پاسداران راستین زبان مادری هستند زبانی که بدون شعار آموزش به زبان مادری بصورت سینه به سینه به دست ما رسیده اما امروزه اکثریت افراد جامعه خصوصا قشر دانشگاه رفته از بکارگیری واژه های اصیل آن اکراه دارد ولی عمو ناصر علیرغم تحصیلات دانشگاهی واژه هایی را برزبان می آورد که پدربزرگها و مادربزرگهای ما بکار می بردند آری می شود زبان مادری را مثل عمو ناصرها حفظ کرد بدون اینکه دنباله رو جریانات مسمومی باشیم که بر طبل آموزش به زبان مادری می کوبند. لازم است برای حفظ و پاسداشت زبان اوزی که از کهن ترین زبانهای ایرانیست آنرا آنگونه که بوده تکلم کنیم عصر را پَسین،ظهر را پِشین،وضو را دست نماز،اذان را بُنگ و.........بر زبان رانیم تا به آیندگان بسپاریم در خاتمه باید متذکر شد اگر با آموزش به زبان مادری می توان به صیانت از این زبانها پرداخت چرا زبان فارسی با بیش از هزار سال سابقه ی کتابت و تدریس از گزند و آفت بکارگیری واژه های بیگانه مصون نمانده است ؟ چرا قشر تحصیلکرده ما در گفتارشان سعی می کنند از واژه های فرنگی استفاده کنند و شوربختانه سایر اقشار جامعه نیز از انها تقلید می کنند متاسفانه جامعه ی ما دچار آفت کلاس زدگی شده هرچه واژه های بیگانه در صحبتهایمان بیشتر باشد رتبه و درجه ی اجتماعی مان و سطح معلوماتمان بالاتر جلوه می کند
برای حفظ زبان مادری چه فارسی باشد چه اِوَزی و لُری و گیلکی و..... فقط باید به خودباوری رسید و از بکار بردن واژه های اصیل این زبانها در محاوره احساس افتخار کرد نه احساس حقارت .
فرهاد رحمان زاده،اوز زمستان1399
سایت اوزخبر از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.