به گزارش خبرنگار ما، حسین دهقان مشاور مقام معظم رهبری در گفتگوی مشروح با خبرگزاری آسوشیتدپرس اظهار داشت: جمهوری اسلامی در هیچ شرایطی روی توان دفاعی و عناصر قدرت ملی خود با هیچکس مذاکره نخواهد کرد.
مشروح این گفتگو به شرح زیر است:
سوال: اگر اجازه بدهید، سوال ابتدایی را درباره موقعیت فعلی نیروهای متخاصم نسبت به جمهوری اسلامی بپرسم؛ رژیم صهیونیستی هماکنون در حال گسترش پایگاههای دیپلماتیک یا غیردیپلماتیک در منطقه است. شنیده میشود در کشورهای حاشیه خلیج فارس پایگاههایی زده و بعضاً هم میگویند که پایگاههای ایران در سوریه را مورد حمله قرار میدهند. این مجموعه حرکات را چگونه ارزیابی میکنید و واکنش جمهوری اسلامی چگونه میتواند باشد؟
بحثی که در کلان میتواند مطرح باشد و معمولاً باید رویکردمان این باشد که مسائل را از منظر راهبردی نگاه کنیم. بدانیم بسترهای این اقدام چیست، اهدافی که یک بازیگر دنبال میکند، توانمندی و قابلیتی که آن بازیگر برای خود قائل است و در نهایت عوامل کمککننده فضایی که آن راهبرد را میتواند به نتیجه برساند چیست؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مقامات اسرائیلی اعلام کردند که زلزله بزرگی بر ارکان نظام صهیونیستی با پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده است و به طور طبیعی انقلاب ما نه هیچگاه رسمیت این رژیم را پذیرفت و نه هیچگاه تن به خواستههای او و همه کسانی که مدافع او هستند داده است. اسرائیل همواره ایران را برای خود تهدیدی جدی و تعیینکننده میداند و همیشه روی این شعار مانور میدهند و آن هم این است که ایران به دنبال نابودی اسرائیل است. همچنین آن جمله معروف امام خمینی (ره) که فرمودند «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود» را تکرار میکنند. نظام و انقلاب اسلامی ما اعلام کرده، میکند و خواهد کرد که ما حتماً مدافع آرمان ملت فلسطین هستیم.
حتماً دنبال این هستیم که فلسطین به حق قانونی، تاریخی و مالکیت سرزمین خود دست پیدا کند و البته به این موضوع باور داریم که نهادهای حقوقی و سیاسی جهان که در سیطره نظام صهیونیستی قرار دارند در جهت منافع اسرائیل هر کاری که میتوانستند را انجام دادهاند. کمتر قطعنامهای را میتوانید پیدا کنید که در شورای امنیت سازمان ملل رفته باشد و برعلیه اسرائیل تصویب شده باشد و یا قطعنامهای که تصویب شده باشد و کشوری در دنیا به دنبال اجرا کردن آن باشد. این موضوع در حالی است که طبق منشور سازمان ملل، اگر قطعنامهای را شورای امنیت سازمان ملل تصویب کند، همه اعضا موظف به این هستند که نسبت به آن متعهد و وفادار باشند.
آمریکاییها و اروپاییها همواره اصل ثابتی در سیاست خارجی خود داشتند و آن هم حفظ موجودیت این رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه خاورمیانه است. اولاً ما اسرائیل را عامل ناامنی در فضای عمومی منطقه میدانیم، وجود او مخالف اهداف و منافع ملی همه ملتهای منطقه است و اگر دولتهای منطقه خودشان پایبند به منافع ملی خود باشند، قاعدتاً همکاری، پذیرش یا پایگاه دادن به اسرائیل را انجام نمیدهند. با این حال، آنان هم عمدتاً نظامهای وابستهای هستند، اتکایی به مردمشان ندارند، منافع ملیشان موضوع ثانویه نسبت به آن چیزی که آمریکاییها و اسرائیلیها ازشان میخواهند و شاید هم بتوان اینگونه گفت که موجودیت، بقا و تثبیت خود را در سایه نوع همکاری، میزان و عمق تعاملاتی میدانند که با آمریکاییها و اسرائیلیها دارند.
بنابراین اسرائیل همواره به دنبال این بوده است که ما را به عنوان تهدید و آن هم تهدیدی فوری برای خود تلقی کند. همواره تلاش کرده خود را به مرزهای ما نزدیک کند و تلاش کرده است که به جنگی مذهبی دامن بزند. از این منظر تلاش کردند که ایران را تهدیدی برای دنیای اسلام و عرب جلوه داده و ایران هراسی کنند. آنان این مسیر را تاکنون ادامه دادند. اینها سیاستهایی است که بستری را برایشان فراهم میکند تا بتوانند با همه همسایگان ما و همه کسانی که در سراسر جهان به نوعی با ما تعامل دارند اثرگذاری کرده و سیاستهایشان را علیه ما سامان دهد.
حال سوال بعدی این است که اسرائیل با جغرافیا، جمعیت و توان خود میتواند پایگاههای نظامی را در سراسر منطقه ایجاد کند؟ پاسخ منفی است. آیا میتواند در دراز مدت روی این پایگاهها حساب کند؟ پاسخ منفی است. ذهنیت شکل گرفته تاریخی مسلمانان، هیچگاه اشغال فلسطین و بیتالمقدس را تمکین نکرده و نپذیرفته است. در حقیقت اسرائیل با اشتباهات راهبردی که انجام میدهد، جبهه گستردهای را فراهم میکند که بر علیه خودش به کار گرفته خواهد شد. دقت کنید اسرائیل امروز با بحران هویت مواجه شده است و توجیه خود در جوانان اسرائیلی و یهودی را از دست رفته میبیند. روحیه تجاوز، اشغالگری و آدمکشی که شاخصههای اصلی رژیم صهیونیستی است، امروز پذیرش ندارد.
حال موضع جمهوری اسلامی چیست؟ موضع ما کاملاً مشخص است. ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم و معتقدیم تعیین تکلیف وضعیت آینده و سرنوشت فلسطین اشغالی به دست خود مردم فلسطین انجام خواهد شد. چه کسانی که هجرت داده شده و از سرزمین خود خارج شدهاند و چه کسانی که هنوز در این سرزمین حضور دارند. یقیناً مردم فلسطین خودشان باید نسبت به آینده نظام سیاسی خود تصمیم بگیرند. این موضوع، هنجار پذیرفته شده جهانی نیز هست. اگر آمریکاییها به دموکراسی و تعیین سرنوشت ملتها توسط خودشان، تمامیت ارضی و احترام به حاکمیتهای سیاسی معتقدند باید این اجازه را بدهند که بعد از این همه فجایع انسانی که رخ داده است، نقطه پایانی بر فشار حداکثری یک ملت بگذارند و اجازه بدهند که فلسطینیها جمع شده و هر تصمیمی که میخواهند را خودشان بگیرند. ما هم از این موضوع حمایت میکنیم و البته رسماً اعلام کردهایم که هر جریانی که مقابل اسرائیل، زیادهخواهیها و تجاوزگری او بایستد، از او حمایت کرده و خواهیم کرد.
سوال من این است که وقتی اسرائیل به تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی این کشورها تهاجم میکند، چرا دنیا در برابر این تهاجم سکوت کرده است؟ حال هر بهانهای که میخواهند بگیرند. اولاً ما حضور سازمانیافتهای در عراق یا سوریه نداریم که بگویند مقری متعلق به ایران را زدیم. اگر همه ملت سوریه حامی ایران و سیاستهای او باشند، آیا اسرائیل باید همهشان را مورد هجوم قرار بدهد؟ این خود سوریها هستند که از سرزمین و حاکمیت سیاسیشان حمایت میکنند، اسرائیل باید آنان را مورد حمله قرار بدهد به این بهانه که طرفدار ایراناند؟ آیا این موضوع قابل قبول است؟ به نظرم امروز نوعی سکوت جنایتبار در قبال اقداماتی که اسرائیل در منطقه و جهان انجام میدهد، شکل گرفته و آن هم یک نقطه محوری دارد؛ مخالفت با ایران.
به نظرم عقلانیت حکم میکند، تجربه تاریخی دیکته میکند و آیندهِ همراه با صلح و رفاه اقتضا میکند که نظام سلطه و صهونیستها دست از این نگاه تاریخی که خودشان را محق بر اعمال اربابی و حاکمیت بر دنیا میدانند بردارند، واقعیتهای امروز بشری را پذیرفته و اجازه بدهند که دنیا چهره همراه با صلح، آرامش و امنیت را از خود نشان بدهد. بس است جنگافروزی، فتنهگری، اغتشاشآفرینی، احساس حق بودن و حق اربابی که آمریکاییها و مغز متفکرشان، صهیونیستها، به آن معتقدند.
آنان ایران را متهم میکنند که نظامی ایدئولوژیک دارد. من میخواهم بگویم این موضوع در آن طرف جدیتر است. زمانی که منافع و اهداف ملی خود را تعریف میکنیم، نقطه مرکزی آن اسلام و مردم مسلمانمان خواهد بود اما نسبت آمریکاییها و صهیونیستها با ما چیست؟ آنها ادعا میکنند رفتارشان ایدئولوژیک نیست، در حالی که بار اصلی رفتار آمریکاییها و صهیونیستها با نظام جمهوری اسلامی صرفاً ایدئولوژیک است. ما میگوئیم از منظر راهبردی به مسائل نگاه کنیم، ما یک موجودیتیم. در طول تاریخ قابل حذفشدن نبودیم. ما واقعیت تاریخی، تمدنی، فرهنگی و … داریم. ما مؤثر در منطقه و جهان هستیم. خب چرا میخواهند ما را نبینید و حذفمان کنند؟ باید این واقعیتها را بپذیرند و با آن کار کنند.
سوال: ایالات متحده هفتههاست که درگیر مسائل انتخاباتی است و هر دو طرف برای اینکه خود را برنده انتخابات نشان بدهند، واکنشهایی نسبت به موضعشان درباره ایران داشتند. مثلاً گفته شد آقای ترامپ و دستیارانش موضوع حمله به ایران را مطرح کردند و در نقطه مقابل، آقای بایدن گفته است که به برجام برمیگردد. ارزیابی شما از این دو نفر چیست و اساساً چه تفاوتهایی بینشان میبینید؟ عدهای در داخل ایران میگویند برنده شدن بایدن تأثیراتی بر اقتصاد ایران دارد که نمونهاش را در افزایش ارزش ریال دیدید. ارزیابی شما از این دو نفر چیست و اساساً کدامیک را ترجیح میدهید؟
من فکر میکنم دنیا امروز صحنههایی را در آمریکا مشاهده میکند و آن هم این است که همه اصولی که به دنیا عرضه میکردند و میگفتند که این اصول میتواند استقرار را فراهم کند، به سخره گرفته شده است. نهادهای قانونی، حقوقی و سیاسی که در آمریکا وجود دارد تاکنون نتوانسته برای این موضوع راهحلی پیدا کند و به نظرم این اتفاق به سخره گرفتن همه آن چیزهایی است که به عنوان اصل، میزان و مبنا برای استقرار یک نظام برآمده از اراده مردم از آن یاد میکردند. آمریکاییها امروز در معرض فروپاشی رفتاری در موضع سیاسی و اخلاقیاند. البته که نمیتوان انتظار داشت اخلاقی رفتار کنند اما اتفاقات روزهای اخیر نشان داد به همان نرمالهایی که همیشه از آن یاد میکردند نیز پایبند نیستند. به نظرم این صحنه، صحنهای تماشایی است و محل عبرت برای کسانی است که فکر میکنند تکرار آن رفتارها و اقدامات میتواند آنها را به توسعه، آبادانی و رفاه برساند. اکنون صحنه آمریکا میتواند تبدیل به یک جنگ داخلی شود.
در پاسخ به سوال شما مبنی ارجحیت بایدن یا ترامپ باید بگویم، اگر از ابتدای پیروزی انقلاب تا به امروز را بررسی کنیم میبینیم که هم دموکراتها سرکار بودند و هم جمهوریخواهها. تا قبل از وقوع جنگ، هر اقدامی که در کشور رخ داده که به نوعی نظام را تهدید میکرده است حتماً مورد حمایت آمریکاییها و اسرائیلیها بوده و دیگر کشورهای منطقه نیز به نوبه خود سهمی در آن ایفا کردند. در دوران جنگ، این آمریکاییها بودند که صدام را به جنگ تحریک کردند. در طول جنگ نیز همه اقدامات آمریکاییها، اروپاییها و کشورهای منطقه در حمایت از صدام و در مقابل ما بود. او را تجهیز کردند، حتی تحریک بیشتری کردند و تا آخر در میدان نگه داشتند.
در آخر نیز آمریکاییها هواپیمای مسافربری ما و سکوی نفتی ما را زدند. قبل از انقلاب هم که تجربه خوبی از آمریکاییها نداشتیم؛ از کودتای مردادماه بگیرید تا حمایت مستمر و تمام عیار از نظام سیاسی که مدافع و تأمینکننده منافع خودشان بود. شکنجهها، تبعیدها و … جز کارهایی است که در کارنامه سیاه آمریکاییها در برابر ملت ما به چشم میخورد. عرض کردم که هم دموکراتها سرکار بودند و هم جمهوریخواهها. بنابراین اینکه بگوییم کدامیک علیه ما و کدامیک به نفع ماست، سادهاندیشی است. آنان عمقی در سیاست و راهبرد خود دارند در عین اینکه عملگرایند، عملیات هم میکنند.
حرف آمریکاییها از ابتدا با ما چه بود؟ عدم پذیرش یک نظام که ما باشیم. بنابراین در راستای براندازی و تغییر رفتار ما اقدام کردند. تغییر رفتار به این معنا که در برابر خواستههای او تسلیم شویم. این سیاستهای ثابت آمریکاییها بوده است. به گذشته برگردید و میبینید که آمریکاییها همواره چه در اسناد ملی خود و چه در قوانین خود، ایرانیها را به عنوان یک تهدید جدی برای خویش قلمداد کردهاند. آنان در بودجه خود برای کار کردن در مورد براندازی ایران پول پیشبینی میکنند. مگر نمیگویند که مخالف ترور و تروریست هستیم؟ پس مجاهدین خلق چه تعداد از مردم بیگناه ما را کشتند، مقامات مسئول ما را ترور کردند و به شهادت رسیدند.
مگر غیر از این است که آقای بولتن به عنوان بزرگترین مدافع آنان در اجلاس سالیانه آنان شرکت میکند؟ مگر اروپاییها شرکت نمیکنند؟ بعد از جنگ هم آنان هیچگاه عرصه درگیری با ما را خالی نگذاشتند و حالا اوج این موضوع به جنگ اقتصادی و تحریمهایی رسیده است که در زمان آقای اوباما و حتی قبلتر یعنی از زمان تسخیر لانه جاسوسی آغاز شده است. همواره این تحریمها را تحکیم بخشیده و گسترش دادند و فقط هم دنبال دو چیزند؛ براندازی یا تسلیم.
ایران نشان داده است که نه قابل براندازی است و نه تسلیم میشود. در دو دهه اخیر، به خصوص در زمان آقای اوباما، دورهای را با آمریکاییها تجربه کردیم به نوعی دوران صلح سرد است. در این دوران ما مذاکره کردیم، صلح کردیم و با دیپلماسی فعال با آمریکاییها و اروپاییها کار کردیم اما در همان دوران تحریم بودیم. آقای اوباما رسماً اعلام کرد که اگر میتوانستم تمام پیچ و مهرههای تأسیسات هستهای ایران را باز کنم، حتماً میکردم و چون این امکان وجود ندارد، نکردم. پس اینگونه نیست که بگوییم آقای اوباما همراه ما بود. ما به آمریکاییها و دنیا نشان دادیم که آمادهایم حرف بزنیم و مذاکره کنیم، ما به دیپلماسی معتقدیم و به دنبال جنگ و بحران نیستیم.
این موضوع را اثبات کردیم اما در آن طرف چه نتیجهای گرفتیم؟ آقای اوباما در آخرین روزهای دوره خود تحریمهای م
سایت اوزخبر از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.