شهید حاج اسماعیل رضایی پیش از انقلاب، مجتمعی مسکونی با واحدهای کوچک ساخت و در اختیار برخی از اهالی شهر قرار داد. او باعث تحول روحی طیب حاج رضایی شد، اما نامش همیشه ذیل نام او مطرح شده است.
کد خبر: ۲۱۰
تاریخ انتشار: ۱۳۹۹/۰۸/۱۹ ساعت ۱۰:۴۵ ق.ظ 2020-11-09 10:45:17
ماجرای حماقت شاه و حلالیت طلبی طیب/ تاریخ به او کم لطفی کرد

خبرنگار ما، گروه فرهنگ: مبارزات مردم ایران علیه رژیم ستمشاهی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) از نظر تعدد رجال مؤثر، یکی از درخشان‌ترین فصول آزادی خواهی در تاریخ تمدن ایران زمین است. قیامی که با دادن خون‌های بسیار بالاخره در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به نتیجه نشست. روال منطقی این بود که درست از روز پیروزی انقلاب تاریخنگاران به روایت قیام و فتح بپردازند و رجال شهید را ثبت در تاریخ کنند، اما این اتفاق رخ نداد و نزدیک به دو دهه طول کشید تا جریان تاریخنگاری انقلاب شکل بگیرد. این میان بسیاری از رجال و شخصیت‌ها و بسیاری از رخدادها هم یا بسیار دیر به آنها پرداخته شد و یا تاکنون حرفی از آنها به میان نیامده است.

یکی از رجالی که تا سال‌ها نامی از او به میان نیامد، شهید حاج اسماعیل رضایی، است. او از سرسپردگان نهضت سید قائد امام خمینی (ره) بود و روز ۱۱ آبان ۱۳۴۲ به جرم همین سرسپردگی به همراه طیب حاج رضایی اعدام شد. متأسفانه شخصیت این شهید برجسته و کارهای درخشانش در نهضت و همچنین برنامه‌های اصلاحی اجتماعی‌اش هنوز به درستی معرفی نشده است. بهار امسال (۱۳۹۹) مؤسسه فرهنگی و هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در طرح «تاریخ انقلاب اسلامی به زبان ساده» کتابی درباره این شهید بزرگوار منتشر کرده است.

کتاب «حاج اسماعیل» نام دارد و به قلم محمد جعفربگلو است و با شمارگان هزار نسخه، ۱۷۳ صفحه و بهای ۱۸ هزار تومان روانه کتابفروشی‌ها شده است. به مناسبت انتشار این کتاب نشستی در خبرنگار ما و با حضور قاسم تبریزی، عزت شاهی، محمد جعفر بگلو، نویسنده کتاب و علی اکبر رضایی، فرزند شهید حاج اسماعیل رضایی برگزار شد. قسمت نخست این گزارش را که به مساله رجال‌نویسی تاریخ انقلاب اختصاص داشت از اینجا بخوانید و در ادامه با قسمت دوم این گزارش همراه شوید.

*صحبت از الگو شدن شهید حاج اسماعیل رضایی شد. چرا ایشان یک رجل برجسته و در مسیر حق است؟

قاسم تبریزی: زمانی که می‌خواستند حاج اسماعیل رضایی را اعدام کنند، کاغذ و قلمی خواست تا وصیتنامه‌اش را بنویسد. میزان بدهکاری‌ها و طلب‌هایش را نوشت. ذهنش شب قبل از اعدام آنقدر آزاد بود که مفصل نوشت. آدم در ترس و وحشت ذهنش کار نمی‌کند. مضافاً این را می‌داند که فردای قیامت هم باید پاسخگو باشد. بنابراین تجلی ایمان و معرفت را می‌توان در شب پیش از اعدام حاج اسماعیل دید. حتی نوشته که ماشینم را نیز بفروشید و پولش را به این سه نفر بدهید. این برای یک آدم مبارز و کسانی که می‌خواهند به جهاد بروند، می‌تواند الگو باشد. به قول اقبال لاهوری «نشان مرد مؤمن با تو گفتم / که چون مرگش رسد خندان بمیرد» اسماعیل رضایی به همین حال شهید شد.

عزت شاهی: شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب رضایی، کارشان در حد اعدام نبود. نه تروری داشتند و نه اسلحه‌ای و نه آدم کشته بودند و نه مخالفت علنی با شاه داشتند

شهدای ما همه این‌گونه بوده‌اند. وظیفه مورخ هم ارائه الگوست. به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی در کتاب «کلام جاودانه» که درباره نهج البلاغه است نوشته است: ما برای تربیت نسل جوان به دو مؤلفه نیاز داریم، یکی آرمان است و دیگری الگو. آرمان در قرآن و نهج البلاغه و سیره ائمه است و الگو نیز همین شخصیت‌ها هستند. اگر ما آرمان و الگو را دادیم جوان خود را خواهد ساخت. اینجا رمان، قصه، فیلمنامه، نمایشنامه و تاریخنگاری می‌تواند این را به جوانان بدهد. همانگونه که زندگی امثال مسعود رجوی، تراب حقشناس و محمدرضا و رضاخان پهلوی هم عبرت است.

وقتی بنی صدر آن طور عصیان کرد و گفت که من مجلس را قبول ندارم، قانون را قبول ندارم و… امام خمینی (ره) فرمود: هیتلر و رضاخان هم از اول دیکتاتور نبودند. قدم به قدم دیکتاتور شدند و آنها عبرتند. چرا سیدحسن تقی زاده با آن سواد زیادش مزدور غرب می‌شود؟ چرا کسروی به انحطاط کشیده می‌شود؟ در جهان دو خط بیشتر وجود ندارد. یا حق یا باطل. وسط ندارد. وسط بحران و حیرت و سرگشتگی است.

عزت شاهی: شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب رضایی، کارشان در حد اعدام نبود. نه تروری داشتند و نه اسلحه‌ای و نه آدم کشته بودند و نه مخالفت علنی با شاه داشتند. می‌توان گفت که ارزش اعدام این دو شخصیت بسیار بیشتر از ارزش اعدام دیگران بود، چرا که دیگران برای کار کرده اعدام شدند، اما این دو برای کار نکرده.

می‌خواستند شرایطی را فراهم کنند تا از حرف‌ها و سخنان شهید حاج اسماعیل و شهید طیب بر علیه امام خمینی (ره) استفاده کنند. می‌خواستند در بازجویی‌ها از این دو نوشته و اعترافی بگیرند مبنی بر اینکه ما از آیت‌الله خمینی پول گرفتیم و این بلوا را راه انداختیم. هدف این بود که بر اساس سخنان این دو اتهامی به امام خمینی (ره) وارد کنند که او برای بلوا به این دو پول داده و خود یعنی امام خمینی (ره) پول‌ها را از جمال عبدالناصر گرفته است. اما حاج اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی به خاطر اینکه حاضر نشدند اتهامی بی‌پایه و اساس به امام خمینی (ره) وارد آید، اعدام شدند. اینطور که شنیدم به طیب حاج رضایی گفتند که حکم تو اعدام است مگر اینکه علیه آقای خمینی شهادت دهی؟ در پاسخ گفت که من هرکاری که خواستم را انجام داده‌ام و نمی‌خواهم آخر عمری به اولاد پیغمبر تهمت ناروا ببندم. اگر رژیم این دو را آزاد می‌کرد هم پیشنهاداتشان مبنی بر بستن اتهام به امام خمینی (ره) لو می‌رفت، بنابراین اعدامشان کردند و گرنه کارهای آنها بر اساس منطق آن رژیم نهایتاً پنج یا ۱۰ سال حبس داشت. این دو شهید به راحتی می‌توانستند از امام خمینی اعلام برائت و در پروژه تهمت سازی رژیم گذشته به ایشان شرکت کنند و از اعدام خلاصی یابند، اما اینکار را نکردند چون زندگی پس از آن دیگر هیچ ارزشی برایشان نداشت. حاج اسماعیل و طیب با نپذیرفتن این پروژه بهشت را برای خود خریدند.

علی اکبر رضایی: طیب در دادگاه اولیه این جرم را پذیرفته و اقرار کرده بود که پول را حاج اسماعیل رضایی از امام خمینی (ره) گرفته تا در کشور اغتشاش ایجاد کند. این سناریویی بود که ساواک نوشت، اما با پایمردی حاج اسماعیل رضایی نتوانست آن را اجرا کند. در دادگاه به او گفتند که طیب چنین اعترافی کرده است. ایشان گفت من می‌نویسم که اگر من پول به طیب داده باشم، اعدامم کنید. می‌نویسد و امضا می‌کند. در دادگاه دوم یا تجدید نظر که تیمسار امین زاده رئیس دادگاه بوده این دو به اعدام محکوم می‌شوند.

*حلالیتی که طیب از حاج اسماعیل پیش از اعدام و تیرباران می‌طلبد بابت همین اعتراف است؟

علی اکبر رضایی: بله. این دو شخصیت در دو دادگاه محاکمه شدند. در دادگاه اولیه که برای ۱۳ نفر از اعضای زندانی رخداد ۱۵ خرداد حکم اعدام بریده شد، طیب گفته و نوشته بود که پول به توسط حاج اسماعیل رضایی از امام خمینی (ره) گرفته شده و او آن را در اختیار من (طیب حاج رضایی) گذاشته تا عده‌ای اوباش و چماق به دست استخدام کنم. وقتی پدر من را به دادگاه آوردند به او تفهیم کردند که طیب اعتراف کرده که شما از امام خمینی (ره) پول گرفته‌اید. پدرم در جواب می‌گوید که: «من از حاج آقا روح‌الله پول گرفته‌ام؟ من همیشه به حاج آقا روح‌الله پول می‌دادم.» و این درست است. پدرم نماینده رسمی حضرت امام بودند و همیشه وجوهات را میدان میوه و تره بار جمع آوری کرده و خدمت ایشان می‌بردند. هر شب جمعه پدرم با شریک خود یعنی حاج علی برقی به قم رفته و خدمت حضرت امام (ره) می‌رسیدند.

حاج علی برقی پس از شهادت حاج اسماعیل روایت کرده که برای نخستین بار به من گفت بیا برویم قم؟ و من نمی‌دانستم قصد دیدار چه کسی را دارد؟ وقتی نزدیک منزل حضرت امام (ره) رسیدیم من عین بید لرزیدم و به اسماعیل گفتم: ما را به لانه زنبور آورده‌ای؟ ما را می‌گیرند و پدرمان را در می‌آورند. که حاج اسماعیل به او جواب می‌دهد: نترس و تو بشین در ماشین تا من بروم و برگردم. پدرم هم رفت و وجوهات را تقدیم کرد و با بقچه‌ای در بغل که ظاهراً پر از اعلامیه بوده برگشت.

حاج اسماعیل رضایی اولین مبتکر مسکن مهر در ایران بود. خانه‌های ارزان قیمتی با کمک شریکشان حاج علی برقی ساختند و توسط چند خانمی که برای ایشان کار می‌کردند، خانم‌های روسپی را شناسایی کرده و این مسکن‌ها را به شرط ادامه ندادن شغل قبلی در اختیارشان می‌گذاشتند قاسم تبریزی: ظاهراً در پرونده ساواک ایشان اشاره شده که همان بقچه‌ای را فرزند شهید رضایی اکنون اشاره کردند، حاوی پول‌هایی بوده که از شهید از امام گرفته برای ایجاد اغتشاش در کشور، یعنی همان پول‌هایی که با توجه به سناریو ساواک، از جمال عبدالناصر به ایران رسیده است.

سرلشگر منوچهر هاشمی کتابی دارد به نام «داوری». او نوشته است که وقتی که من به اداره کل هشتم آمدم، پرونده را دیدم و متوجه شدم که اصلاً آن شخصی را که اشاره می‌کنند از مصر به ایران آمده برای دادن پول، وجود حقیقی ندارد. هاشمی نوشته که به همین خاطر نزد پاکروان رفتم به این مساله اشاره کردم و او گفت که شما این مساله را مسکوت بگذارید.

*به عبارتی رژیم پهلوی برای بدنام کردن نهضت امام و قیام ۱۵ خرداد، قصد داشت از حاج اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی بهره ببرد؟

قاسم تبریزی: بله. رژیم فکر می‌کرد که اگر از بین میدانی‌ها و طیف‌های مشابه آنها استفاده کند، می‌تواند اتهاماتی چون ارتجاعی بودن و… را به طیف‌های مذهبی بچسباند. جبهه ملی هم اهمیتی برای فکر و عقیده مذهبی‌ها قائل نبود و آنها را مرتجع می‌دانست. کمونیست‌ها و مارکسیست‌ها هم که اساساً دین را قبول نداشتند. یعنی رژیم می‌خواست بگوید که معترضان به انقلاب سفید و… اراذل و اوباش بودند. شاه هم خباثت و خریت و حماقت کرد و گفت که مردم معترض برای دو تومان پول که آن مصری با خود به ایران آورده به خیابان‌ها آمده‌اند. حتی ساواک به رسانه‌ها می‌گوید که این مطلب شاه را چاپ نکنند، چرا که حتی اگر راست باشد هم نشان دهنده وضعیت نابهنجار اقتصادی در ایران است و مردمی که حاضرند به خاطر ۲۵ ریال پول جان خود را هم از دست بدهند.

*در کتاب درباره خانه‌سازی شهید حاج اسماعیل رضایی برای نیازمندان هم اشاره شده است. این کار بسیار عظیم بود و شاید بتوان ایده آن را با برخی از ایده‌های امروزی مثل مسکن مهر هم مقایسه کرد.

علی اکبر رضایی: ایشان در خیابان منصور که اکنون به خیابان شهید حاج اسماعیل رضایی تغییر نام پیدا کرده، یازده هزار متر زمین از خانمی به اسم وفا خریداری کرد. حاج اسماعیل رضایی اولین مبتکر مسکن مهر در ایران بود. خانه‌های ارزان قیمتی با کمک شریکشان حاج علی برقی ساختند و توسط چند خانمی که برای ایشان کار می‌کردند، خانم‌های روسپی را شناسایی کرده و این مسکن‌ها را به شرط ادامه ندادن شغل قبلی در اختیارشان می‌گذاشتند. همینطور حاج اسماعیل باعث ازدواج این خانم‌ها هم شدند. در کنار این ساختمان‌ها مسجدی ساختند به نام مسجد نبوی.

*از نظر پژوهش اسنادی کتاب چگونه است؟ حجم عمده‌ای از مطالب به گفت‌وگو با نزدیکان از جمله داماد خانواده مستند می‌شود. اعتبارسنجی این سخنان توسط مورخ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قاسم تبریزی: ویژگی کتاب در مستند نوشته شدن آن است. فقط در صفحه ۱۲۲ کتاب درباره اخوان المسلمین حرفی زده شده و روایتی درج شده که بدون سند است. باقی مطالب کتاب سندهای مفصل کتبی و شفاهی دارد. پژوهشگر از اسناد تا جایی که توانسته و در اختیارش بوده استفاده کرده است.

کتاب درباره شخص

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳۴
نظر شما

سایت اوزخبر از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

نام:
ایمیل:
* نظر:
تازه های 17