استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران معتقد است که آمریکا نتوانسته بحران‌ها را کنترل کند زیرا اگر می‌توانست این کار را انجام دهد، در چالش طولانی‌ترین جنگ تاریخ خود یعنی افغانستان گیر نمی‌کرد.
کد خبر: ۱۰۳
تاریخ انتشار: ۱۳۹۹/۰۷/۰۵ ساعت ۱۸:۵۰ ب.ظ 2020-09-26 18:50:53
عدم کنترل حوادث از سوی آمریکا نشانه‌ای آشکار بر افول این کشور است

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل؛ هجدهمین برنامه از سلسله پیش رویدادهای همایش بین‌المللی «افول آمریکا؛ روند گذشته و تحولات آینده» با عنوان «آمریکا در گذار؛ چشم‌اندازهای سیاست خارجی ایران» به میزبانی مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری، با حضور جمعی از اساتید، پژوهشگران و اصحاب رسانه برگزار شد.

دکتر ابراهیم متقی استاد تمام علوم سیاسی دانشگاه تهران در این همایش در سخنانی گفت: قدرت نسبی و امنیت نسبی شاخص‌هایی برای سنجش بازیگران است و آمریکا به لحاظ تولید ناخالص داخلی، زیرساخت‌ها و هزینه‌های فناوری راهبردی، با هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نیست. در دوران پس از جنگ سرد به لحاظ ساختاری در وضعیت نامتوازن قرار گرفتیم و زمینه برای نظام هژمونیک به وجود آمد. دوران گذار دورانی است که کشورها قدرت دارند اما قدرت برتر در دست آمریکا است. نگاه فرید زکریا به این مسأله در کتاب از ثروت به قدرت، محور اصلی بحث بنده است.

آمریکا در بیست سال گذشته نتوانسته است حوادث و بحران‌ها را کنترل کند؛ اگر می‌توانست این کار را موفقیت‌آمیز انجام دهد، در چالش طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا یعنی جنگ افغانستان گیر نمی‌افتاد

این کتاب به موضوعی مهم پرداخته و حائز اهمیت بالایی است، زیرا به روشنی و دقت، تاریخ آمریکا و تاریخ روابط بین‌الملل عصر جدید را بررسی می‌کند. نتیجه او این است جامعه آمریکا و وضعیتی که در آن قرار دارد نشان دهنده افول این کشور است. زیرساخت‌های قدرت، فناوری و اقتصاد قوی، اما دولت ضعیف است. بحث زکریا در آن کتاب ملت قوی و دولت ضعیف است.

در حالی که ایالات متحده در معیارهای قدرت همچنان قوی است، اما در جایگاه افول قرار دارد. کشوری که هژمون است و در مرکزیت قدرت قرار دارد باید توانمندی لازم را برای رویارویی و مدیریت حوادث و رویدادها داشته باشد. اکنون آمریکا این توانمندی را از دست داده و این ناتوانی را با چالش‌هایش در جنگ‌های آمریکا با عراق و افغانستان نمایان ساخته است. آمریکا در جنگ عراق و افغانستان ظاهراً به پیروزی رسید، اما شکست واقعی در سیاست خارجی آمریکا مربوط به همین دو کشور است.

آمریکا در بیست سال گذشته نتوانسته است حوادث و بحران‌ها را کنترل کند؛ اگر می‌توانست این کار را موفقیت‌آمیز انجام دهد، در چالش طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا یعنی جنگ افغانستان گیر نمی‌افتاد. مذاکرات چندجانبه در برهه‌های زمانی گوناگون میان آمریکا و افغانستان و قطر، نتیجه بخش نبود و دلیل آن قرار گرفتن آمریکا در وضعیت بحران است. آمریکا با قرار گرفتن در چنین وضعیتی، نمی‌تواند بحران را کنترل کند.

آمریکا از چند جهت مختلف از ایران، عراق و افغانستان تا فلسطین دچار بحران شده است. بحث معامله قرن از اساس و در دل خودش بحران را به همراه دارد؛ اگر قرار باشد این معامله به نتیجه برسد، یعنی ۷ میلیون عرب فلسطینی با بحرانی جدی مواجه خواهند شد. ایالات متحده نتوانسته است به چالش‌های منطقه‌ای مانند فلسطین فائق بیاید، همچنین در مهار توسعه طلبی‌های رژیم صهیونیستی ناتوان بوده و ناتوانی‌اش را در رسیدن به یک منطقه منسجم و قوی نیز نمایان ساخته است. نظریه منطقه قوی یک نظریه شکست خورده مطرح شده از سوی وزارت خارجه آمریکاست، زیرا اساساً زیرساخت‌های تحقق منطقه قوی وجود ندارد.

ایالات متحده قابلیت کنترل حوادث را ندارد، قدرت‌های منطقه‌ای هم نتوانستند منطقه قوی را محقق کنند که اگر حاصل شده بود، به تعامل، تعادل و گفت‌وگو می‌رسیدند. باید به این باور برسیم که قدرت‌های بزرگ مداخله‌گر هستند، همان گونه که قدرت‌های منطقه‌ای بر هم زننده وضع موجود هستند. عدم کنترل حوادث از سوی آمریکا، نشانه‌ای آشکار بر افول این کشور است.

عدم همراهی کشورها با آمریکا در رأی‌گیری اخیر شورای امنیت، اولین بار بود که در تاریخ سازمان ملل رخ داد

آمریکا و اروپا و اتحاد شوروی در ساختار دوقطبی توانستند ایران را کاملاً کنترل کنند؛ توانستند فضایی را به وجود آورند که جنگ را به طور کامل مدیریت کنند، زیرا ابزارهای لازم را برای موازنه در جنگ ایران و عراق داشتند. چینی‌ها به ما نیز تجهیزات و کالا می‌فروختند، اما قیمتی که همین کالاها را به عراق می‌فروختند متفاوت بود.

کنترل بازیگران، نکته مهمی است که در افول آمریکا می‌بایست بدان توجه کرد. آمریکا در قرن بیست و یکم به ویژه در سال‌های اخیر نه توانسته بازیگران فراملی، نه بازیگران ملی و منطقه و نه حتی متحدان خودش را کنترل کند. عدم همراهی کشورها با آمریکا در رأی‌گیری اخیر شورای امنیت، اولین بار است که در تاریخ سازمان ملل رخ می‌دهد و آمریکا در یک تنگنا در کنترل دیگر بازیگران قرار می‌گیرد.

آمریکا به جای استفاده از نیرو، از زور استفاده می‌کند و بازیگری که از زور بهره می‌برد نمی‌تواند موازنه و تعادل را در ارتباط با دیگر بازیگران به وجود بیاورد. آمریکا در هر سه مؤلفه قدرت نسبی، ایدئولوژی نسبی و امنیت نسبی نسبت به سال‌های دهه ۷۰ میلادی و ساختار دوقطبی دچار افول شده است. این فضایی که ادامه دارد منجر به بحران‌های جهانی می‌شود. آمریکا یا باید به چندجانبه‌گرایی برگردد، یا اینکه فضای پیش رو، به جنگ یا به افول زودهنگام منجر می‌شود. در هر صورت با هر جنگی که صورت می‌گیرد موقعیت آمریکا در ابعاد جهانی تنزل پیدا می‌کند.

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳۴
نظر شما

سایت اوزخبر از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

نام:
ایمیل:
* نظر:
تازه های 8